ایثار و شهادت / کل اخبار / گفتگو
پدر مرحوم آزاده جهانبخش اکبری: خواندن نماز حاجت و سجده شکر من باعث خوشحالی فرزندم شد
آگوست 17, 2017 در 16:56 توسط علی آزوغ
به گزارش سامانِ بـرتـر و به نقل از پایگاه خبری تحلیلی سامانِ ما، نور الله اکبری پدر مرحوم آزاده جهانبخش اکبری با اشاره بر اینکه، جهانبخش در سن 20 سالگی اسیر شد ، اظهار داشت: زمانی که وی اسیر شد تنها 15 روز از خدمت سربازی اش باقی مانده بود.
اکبری با بیان اینکه از پسرش در زمانی که خاطرات دوران اسارات را تعریف می کرد، تمام این خاطرات پر از سختی و مشقت فروان بود و در خاطراتش صحبتش بر این بود که اردوگاهی که در آنجا بودیم همیشه پر از آب بود.
اقای اکبری در موردی یکی از خاطرات پسرش گفت: جهانبخش تعریف می کرد یک روز صدام به اردوگاه آمد و گفت هر کسی که می خواد به زیارت کربلا برود دست هایش را بالا بگیرد و همه اسرا دست هایشان را بالا گرفتن و زمانی که خواستند ما را راهی کربلا کنند گفتند باید پرچم عراق را به دست بگیرید که هیچ کدوم از اسرا حاضر به این کار نشدن که پرچم دشمن را به دست بگیرند و هیچ یک از اسرا حاضر به انجام این کار نشدند.
پدر آزاده مرحوم جهانبخش اکبری با بیان اینکه تمام خاطرات پسرم در اسارت سختی و شکنجه های زیاد بوده است، اظهار داشت: خبر آزادی پسرم را یکی از پسرانم از تلویزیون شنیده بود و به من خبر داد و به من گفت 32 اسیر به شهرکرد می آیند و تلوزیون اسم برادر ما را هم اعلام کرد.
وی بیان داشت: زمانی که به استقبال پسرم رفتیم گفتم پسرم را نیاورید چرا که من در این مدت از خداوند خواسته ام که پسرم صحیح و سالم به وطن برگردد و باید شکر پروردگار را به جا بیاوریم و اول نماز حاجت را خواندم بعد به استقبال پسرم رفتم، در آن زمان پسرم گفت پدر با این نمازی که خواندی من را تا آسمان بالا بردی چرا که در بین این 32 اسیر هیچ کدوم از خانواده ها چنین کاری را انجام ندادند.
پدر جهانبخش اکبری تصریح کرد: از تمامی مردم سامان سپاسگذارم که در مراسم استقبال و مراسم تشیع جنازه فرزندم سنگ تمام گذاشتند.
وی گفت: این یک سال داغ از دست دادنش از سختی ها که در زمان اسارتش کشیدیم بیشتر است و داغ دوری خودش و فرزندش برایمان بسیار سخت است در هر حال راضیم به رضای حق و خدواند هر چیزی را که مقدر کرده است را سپاسگذار هستم.
در ادامه این گفتگو، نسرین صحرانشین همسر مرحوم آزاده جهانبخش اکبری در گفتگو با خبرنگار ما با اشاره بر اینکه دوران اسارت آقای اکبری 3 سال طول کشید و در اردوگاه رمادیه اسیر بود، تصریح کرد: در زمان اسارت ما باهم نامزد بودیم من منتظر ماندم تا از اسارت برگردد و می گفتم او در سختی است و من نمی توانم رهایش کنم.
خانم صحرانشین با اشاره بر اینکه تمامی خاطرات همسرش، سختی و عذاب در دوران اسارت بوده است، یادآور شد: بعد از زمان آزادی، وی اکثر مواقع بیمار بود و به دلیل شیمیایی شدن و شکنجه های دوران اسارت در بیمارستان بستری بود.
وی با بیان اینکه در حال حاضر حقوق دریافتی ایشان از اداره ورزش و جوانان است، افزود: برای بیناد شهید و امور ایثارگران درخواست وام مسکن دادیم که هنوز در نوبت قرار گرفته ایم.
خانم صحرانشین با اشاره بر اینکه در طول این یک سال و نیم که وی و پسرم را از دست داده ایم، در این مدت بسیار برایمان سخت گذشته است و هر روز که از خواب بیدار می شوم و می بینم پسرم و همسرم در منزل نیستند حال خوبی ندارم اما زمانی که به سخت ها و مشقت های حضرت زینب کبری (س) و صبوری ایشان فکر می کنم، به خودم صبر و استقامت می دهم و حضرت زینب (س) را الگو قرار میدم.